هوالحق
سلام
معرفت به دو طریق به دست می آید:
طریق بحث و سلوک عقلانی که مستند بر مقدمات و قیاسات منطقی است ولازمه اش تعلیم و تعلم است و طریق سلوک عرفانی و سیر معنوی که لاز مه اش تهذیب نفس از کدورت شهوات و اخلاق پست حیوانی است
صدرالمتالهین(فیلسوف بزرگ اسلامی)
بحث از سیرو سلوک به زبانهای مختلفی مطرح شده از جمله عرفانی و فلسفی و...این فراوانی تعابیر در معرف دینی انسان را به تعمق و تدبر در آنها وادار می کند
برای نمونه بر خی از آیات و روایات را که به سبک فلسفی مطرح شده اند رو از نظر می گذرانیم:
سَنریهم آیاتِنا فِی الافاقِ و فِی انفُسِهِم حَتی یَتَبَینَ لَهم اَنَه الحَقُ (فصلت-53)
ما آیات قدرت و حکمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا آشکار می کنیم تا معلوم شود که خداوند حق است
هَوالاوَلُ و الاخِرُ و الظاهِرُوالباطِنُ و هو بِکُلِ شَی ءٍ عَلیم (حدید-3)
اوست آغاز و اوست پایان اوست آشکار و اوست پنهان و او به همه چیز آگاه است
قُل هُو اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد(توحید-1و2)
بگو اوست خدای یگانه خداوند بی نیاز و غنی است
در حدیث است که از امام سجاد (ع)درباره ی توحید پرسیدند فرمود:
خداوند می دانست در آخرالزمان گروه هائی ژرف اندیش خواهند آمد از این رو سوره ی توحید و و آیات اول سوره ی حدیدرا فرستاد و هر کس سخنی غیر از آن ها بگوید هلاک شده است. اصول کافی . جلد یک . ص 91
مطالعات دقیق فلسفی و عرفانی حکما و عرفا را به این حقیقت رهنمون می شود که آیات سوره های توحید و آیات اول سوره ی حدید عالی ترین مرتبه ی توحید و معرفت هستند
صدرالمتالهین در شرح اصول کافی می گوید:
«...بهره هائی که از آیات اول سوره ی مبارکه حدید می بردم بیش از نتایج آیات دیگر بود لذا هنگام شروع به نوشتن تفسیر قرآن نخستین بخشی که انتخاب کردم و به تفسیر پرداختم همین سوره ی مبارکه بود و سپس به تفسیر گروه دیگری از سور و آیات پرداختم و بعد از پایان و پس از گذشت حدود دو سال به این حدیث شریف برخورد نمودم و نشاطم افزوده شد و به شکرانه ی نعمت خداوند منان را سپاس گذاری کردم»
در نهج البلاغه و دیگر آثار منقول از امام علی (ع)حدود چهل نوبت به مسائلی از این دست پرداخته شده است
در خطبه ی اول نهج البلاغه در باب معرفت خداوند و مبدا هستی می خوانیم:
«...آغاز دین معرفت و شناخت کردگار است
وکمال معرفت ایمان به ذات آفریدگار است
کمال دین در توحید اوست
و کمال توحید در اخلاص به ساحت مقدس اوست
وکمال اخلاص در نفی صفات زاید بر ذات اوست
زیرا هر صفتی غیر از موصوف و هر موصوفی غیر از صفتی است که بر آن عارض می شود پس هر کس برای خداوند صفتی زاید قائل شود او را قرین و همدم چیزی ساخته است و هر کس که او را قرین چیزی بداند او را دو چیز انگاشته و هر کس خدا را دو چیز بینگارد برای آن جزء و بخش قائل شده و هر کس چنین اعتقادی داشته باشد خدا را نشناخته است جاهل به مقام ربوبی به سوی آن اشاره می کند و هر کس چنین کند او را محدود ساخته و هر محدودی قابل شمارش است و خدا منزه از این نسبت هاست.»
با توجه به حب و محبت آقا امیرالمومنین به حضرت حق این سخن از ایشان دیدی نسبتا فلسفی و عقلانی به مسئله ی خدا شناسی داره شاید بشه چنین از سخن حضرت استنباط کرد که لازمه ی محبت خداوند معرفت و شناخت عقلی نسبت به اوست!
طریق،طریق عشق است امیدوارم به بیراهه نرویم...
*دل خوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوق من بالائی است
یاعلی